کد مطلب:270659 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:247

معنای اصطلاحی حجت
حجّت در اصطلاح هر علم و فن و گروه، معنای خاص و مصداق معینی پیدا كرده كه با معنای لغوی آن هماهنگ است.

حجّت منطقی: حد وسط قیاس را گویند كه از صغری و كبری و نتیجه تشكیل می شود و «حد وسط» عبارتی است كه در جمله صغری و كبری تكرار می شود وتو را به نتیجه می رساند و از راه معلومات، تو را با مطلوب مجهولت آشنا می گرداند. گاه اهل منطق به مجموعه قیاس ـ صغری، كبری و نتیجه ـ حجّت می گویند.

مثلاً: علی انسان محسنی است، و هر انسان محسنی خلوص در عبادت دارد، پس علی خلوص در عبادت دارد; كه «انسان محسنی» را حجّتِ قیاس می گویند.

حجّت اصولی: چیزی كه به وسیله آن حكم شرعی استنباط شود وتكلیف تو را در برابر شرع رقم زند، تا آن وظیفه از سوی شارع بر تو قطعیت یابد و عذر تو را در نیاوردن آن بردارد. مثل این كه می گویند: عقل وخبر واحد و... حجّت است. آن جا كه تو از مَحَجّه و راه بازمانده ای، در حالی كه نه افراط كرده ای و نه تفریط، در برابر شارع عذر داری.

حجّت كلامی: آنچه را خداوند به وسیله آن انسان ها را دعوت به خود كرده، تا هدایت شوند و به صراط مستقیم راه یابند. از آن جا كه خداوند انسان را در بهترین وَجه آفریده و او را در ابتدای راه گذاشته [1] ، تا با انتخاب مَحَجّه و طریق وسط همراه با سعی و تلاشِ پی گیر، به لقای حق برسد. [2] بر خداوند است كه زمینه انتخاب آدمی را با نشان دادن صراط مستقیم، فراهم نماید. به آنچه كه آدمی را به این مطلوب می رساند، حجّت گفته می شود كه هم شامل آیات الهی می شود و هم كتاب های آسمانی را در برمی گیرد و هم بر رسولان و پیامبران الهی و اوصیا و جانشینان آن ها اطلاق می شود.

بنابر این راهی كه انسان در آن ذاهب و سالك و رونده است تا با سعی به لقاء برسد، به دو چیز نیازمند است: نوری كه همه راه را روشن كند و مشعل داری كه این نور را در راه نگه دارد. این دو، حجت هایی هستند كه خداوند به وسیله آن ها انسان ها را به خود دعوت می كند. نور، كتاب های آسمانی است كه بر پیامبران نازل شده است; چنانچه قرآن می فرماید:

(... وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی اُنْزِلَ مَعَهُ) [3] .

«و از نوری كه همراه رسول اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده، پیروی نمودند».

(...وَ اَنْزَلْنا اِلَیْكُمْ نُوراً مُبیناً) [4] .

«به سوی شما نور روشن كننده ای را فرو فرستادیم».

مشعل داران و راهبران این نور و راه، پیامبران و امامانی هستند كه همیشه با نور، آدمی را به مبدأ هستی و جایگاه ابدی دعوت می كنند و آن ها «حُجّت خدا» می نامند. خداوند دو حجّت صامت و ناطق را در كنار هم و با هم برای حیات و سلوك و هدایت آدمی برگزیده است.

(... كِتابٌ أَنْزَلْناهُ اِلَیْكَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ بِإذْنِ رَبِّهِمْ اِلی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ) [5] .

«این كتابی است كه ما آن را به سوی تو فرستادیم تا توده ها را به امر پروردگارشان از ظلمت ها به سوی نور و به سوی راه عزیز حمید، خارج نمایی».

از این رو آخرین پیامبر خدا نوری را كه بر او نازل شده، پس از خود، با عترتش همراه می كند و می فرماید:

«انّی تارك فیكم الثقلین كتاب اللّه وعترتی اهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض» [6] .

«من در میان شما دو چیز نفیس می گذارم، یكی كتاب خدا و دیگری عترتم كه خاندان منند واین دو از هم جدا نمی شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند».

راه بدون راهبر و بدون نور، با بی راهه یكی است. این حجت ها در پی هم در طول قرن ها همراه با نور، در میان امت ها آمدند و رفتند، تا در روز هیجدهم ذی الحجه در غدیرخم، دین به اكمال، و نعمت به اتمام، و وحی و مَحَجّه به پایان رسید و برای این جاده روشن عَلَم ها و نشانه هایی گذارده شد و آن ها هر كدام در طی سه قرن بر مَركب صبر سوار شدند و به فوز شهادت نائل آمدند، تا راه را پاس و از انحراف نگه دارند.

این ها دوازده مشعل دار بودند، كه هستی را روشن، و سنت ها را از بدعت ها جدا كردند و راه رسول را احیا و طریق اهل ضلال را امحاء نمودند، تا آن جا كه همه دشمنانِ نور دست به هم یازیدند و همچون فرعون با كشتن فرزندان فاطمه (علیهما السلام) برای خاموش كردن این عَلَم ها و وارونه كردن اسلام، هجومی فراگیر را تدارك دیدند. جامعه نیز خواستار خوابی خوش و دلی مشغول شد. و در تاریكی ها می خواست بار مسئولیت را از دوش خود بردارد. مردم بار نهادند و از ولایت علوی شانه خالی كردند.

آنها می خواستند نور خدا را خاموش گردانند، ولی سنت هستی این بود:

(یُریدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِاَفْواهِهِمْ، وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ) [7] .

«آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند; ولی خدا نور خود را كامل می كند هرچند كافران خوش نداشته باشند!»

خداوند نورش را در پس پرده غیبت نگه داشت و قائم آل محمد (علیهم السلام) را ذخیره حُجَج الهی قرار داد، تاآن گاه كه یار خواهد و...

(بَقِیَّةُ اللهِ خَیْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ) [8] .

«اگر مؤمن باشید آن كه را خداوند باقی گذاشته برای شما بهتر است»

هدف از این نوشتار اثبات نیاز به حجت های ناطق خداوند، وبیان صفات و ویژگی های آنان، وبحث از آخرین حجّت او است، كه در سه فصل آینده از آن گفتگو می شود.


[1] (لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم ثم رددناه اسفل سافلين). التين، 4 ـ 5.

[2] (يا ايها الانسان انّك كادح الي ربّك كدحاً فملاقيه). الانشقاق، 6.

[3] اعراف، 157.

[4] نساء، 174.

[5] ابراهيم، 1.

[6] كنز العمال، ج1، ص172 و 173 و 178 و 185 و 186 و 187، بيروت، مؤسسة الرسالة.

[7] الصف، 8.

[8] هود، 86.